کد مطلب:140531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

رسیدن لشگر کفرآئین پسر زیاد به شهر سرمدین
ابومخنف می نویسد:

سرمدین شهری معمور و كثیرالخیر بوده كه مردم بسیار در آن مدینه اغلب دوستدار خانواده ی اطهار بودند چون شنیدند كه سلطان حجاز را عراقیان بی نام و ننگ كشته اند و حرم پادشاه عالم را با سرهای اصحاب و انصار به شام می برند غلقوا الأبواب و صعدوا علی السور و صاروا یسبونهم و یلعنونهم و یرمونهم بالحجارة اهل سرمدین دروازه های خود را تماما بستند و بر پشت بام قلعه های خود برآمدند بنا كردند لشگر ابن زیاد و یزید را دشنام دادن و لعنت و نفرین كردن و سنگ باریدن فریاد می كردند یا قتلة الحسین علیه السلام و الله لا دخلتم مدیتنا ای قاتلان ابی عبدالله الحسین بر شما لعنت باد شما را به شهر خود راه نمی دهیم اگر یك نفرتان قدم باین شهر بگذارد همه را می كشیم و هرگاه شما هم ما را بكشید راه عبور از شهر خود به شما نخواهیم داد زنهای آن شهر بر اسیران نظاره می كردند لباسهای خود را از غصه پاره كردند بر سر و سینه می زدند می گفتند ای خواتین با احترام خدا لعنت كند آنهائی را كه شما را به این روز انداخته علیا مكرمه ام كلثوم كما فی المقتل المنسوب الی ابی مخنف این اشعار را خواند




كم تنصبون لنا الأقتاب عاریة

كاننا من بنات الروم فی البلد



الیس جدی رسول الله ویلكم

هو الذی ذلكم قصدا الی الرشد



یعنی ای بی مروت لشگر چرا این قدر ما را بر سر این شترهای بی جهاز شهر به شهر می برید و چقدر این زنان خون جگر را در بالای چوب جهاز شتران می نشانید مگر ما دختران رومی هستیم مگر جد ما رسول خدا نیست مگر صاحب دین و هدایت نبود تقصیر ما چیست كه از صدمه شترسواری تلف شدیم.